ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا آسمانی هست پرواز است بالی هست
در دل امیدی هست تا راه وصالی هست
شکر خداوندی که با تو آشنایم کرد
در سجده می افتم که نورت این حوالی هست
درک مقامات تو و ذهن بشر ، هیهات
دل خوش به این ماندیم که خواب و خیالی هست
سلمان شدن که نیست ساده ، کار می خواهد
سه قرن اول انتظار خاکمالی هست
تو رحمت محضی و فیضت می رسد دائم
تا که نگاه لطف تو بر این اهالی هست
ما از تو ممنونیم ذره پروری کردی
قابل نبودیم و تو بر ما مادری کردی
راز شب قدری و قدرت را خدا داند
تو سرالاسراری و این را مصطفی داند
یعنی خدا شیرازه ی خلقت تو را خوانده
وقتی تو را محور بر آن جمع کسا داند
حیدر نبود ، هم کفو تو پیدا نمی گردید
شان تو را تنها علی مرتضی داند
از انبیا هم عصمت تو هست بالاتر
آری خدا این رتبه ی خیرالنسا داند ؟
اول نمود اقرار ای مادر به فضل تو
هر کس که خود را سائل آل عبا داند
با عشق تو بانو گره خورده حیات ماست
روز قیامت مهر تو برگ نجات ماست
تو آسمان و یازده خورشید دنبالت
وقت سلوکت می رسد پیش خدا بالت
نامی ز حورالعین در آیات انسان نیست
این هم یکی از صد هزاران وصف اجلالت
وحی است گویا ، احترامت واجب عینی است
وقتی که می پرسد نبی هر روز احوالت
شیرین ترین میوه هایت را به ما دادی
جبریل شد جبریل با یک میوه ی کالت
ما فکر دنیا و تو فکر محشر مایی
ما آرزومان چیست و تو چیست آمالت !
"حی علی خیر العمل" یعنی ولای تو
یعنی که نیکی کردن بر بچه های تو
بوی خدا آید ز هر جا بگذری خانم
وقت عبادت از خدا دل می بری خانم
وقتی سفر می رفت پیش تو دلش می ماند
تو باعث دلتنگی پیغمبری خانم
تو ازدواجت با علی امری الهی بود
خوشحال بودی که برای حیدری خانم
مریم زمان خود زنی برتر به عالم بود
تو از زنان هر دو عالم برتری خانم
گویند مردم کاش ما هم فاطمی بودیم
روزی که تو فرمانروای محشری خانم
پیش خدا خوش باش جای تو به دنیا نیست
با آن کمال اینجا برای روح تو جا نیست
نزد خدا دارای عز و اعتباری تو
ام ابیها شاه بیت روزگاری تو
تو حجت الله بر امامان هستی ای مادر
می ماند آدم با مقاماتی که داری تو
تیغ دو دم یا که سپر ، حیدر نمی خواهد
شیر خدا را هم سپر ، هم ذوالفقاری تو
اما علی را باورش کی بود تا بیند
در هر کجای خانه اش لاله بکاری تو
محشر به هم می ریزد از یک سو حسین بی سر
از یک طرف هم دست عباست می آری تو
بر رشته های چادر تو دست اندازیم
بر این مقام نوکری آن روز می نازیم