ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده
در حجره ای که بسته درش محتضر شده
برگـشته رنگ و روش تنش تیر می کشد
وقتــی که زهــر بر بدنش کارگر شده
بـا چشم تـار تا به زمین خورد لـب فشرد
این ضعف چـیره بر بـدنش دردسـر شده
یک دست زد به پهلو ، یک دست روی خاک
یـعنی کـه ارث مــادری اش بیـشـتر شده
دارد به روی مادر خـود فـکر مـی کند
خورشید عشق هر نفسش شـعله ور شده
دریا میان چشم تـَرَش جا گرفـته است
آری دوباره روضه ی زهرا گرفته است