ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای که در مقدم تو باد صبا گُل ریزد
پیک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد
شب میلاد تو عالم اگر عطر آگین است
جبرئیل از در و از بام و هوا گُل ریزد
ای گُل سرسبد گلشن زهرا ، جبریل
گر به پای تو نریزد به کجا گُل ریزد
فطرس از مقدم تو شکر خدا می گوید
بال بگشوده و بر ارض و سما گُل ریزد
خبری گر ز جمال تو به یوسف برسد
ز سرشک شعف خود همه جا گُل ریزد
هر کسی نقش ببندد به لبش نام حسین
گویی از شاخه ی پُربار وفا گُل ریزد
ای بقا یافته دین از تو ، به پاس قدمت
خضر پیوسته لب آب بقا گُل ریزد
احترام حرم از منزلت و حُرمت توست
هاجر از شوق تو در سعی و صفا گُل ریزد
هـر زمانی که بـه محراب نیایش آیی
روی سجّاده ی محراب دعا گُل ریزد
گل فروش چمن عشقی و غیر از تو چه کس
در ره دوست گه رنج و بلا گُل ریزد
تُربت اطهر و ایثار تو از بس خوشبوست
گویی از خاک تو در کرب و بلا گُل ریزد
می چکـد گر که ز چشمان "وفائی" اشکی
به روی خاک تو با اهل ولا گُل ریزد