ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای که در مقدم تو باد صبا گُل ریزد
پیک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد
شب میلاد تو عالم اگر عطر آگین است
جبرئیل از در و از بام و هوا گُل ریزد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای که در مقدم تو باد صبا گُل ریزد
پیک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد
شب میلاد تو عالم اگر عطر آگین است
جبرئیل از در و از بام و هوا گُل ریزد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در تمام عمر با چشمان تر گفتم حسین
در غمت با گریه ی شام سحر گفتم حسین
دامنی لبریز گل در دامن خود یافتم
تا که با یاد غمت با چشم تر گفتم حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب از قافله ی نور خبر دارم من
از سواران سلحشور خبر دارم من
از نشاط پری و حور خبر دارم من
از شکوه دل پر شور خبر دارم من
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قد قامت الصلواه قلم شور تا گرفت
بیت نخست را غزلم از حرا گرفت
تا سنگ پشت سنگ به او اقتدا کند
لب های غار وا شد و بوی خدا گرفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بی تو روز و شب اسیر ماتم و هجران شدم
اربعینی در عزایت سوختم گریان شدم
آسمان با رفتن تو بر سرم آوار شد
ای سر و سامان زینب، بی سر و سامان شدم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خیز از جا لحظه ای چشم پر آبم را ببین
سیل اشکم را نگر حال خرابم را ببین
ای که از فرط عطش دیدی فلک را نیلگون
حال چشمی واکن و چشم پر آبم را ببین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای که از برق نگاهت آسمان جان می گرفت آسمان از گردش چشم تو فرمان می گرفت روز اول گر نمی کردی تو یاری عشق را بی تو مجنون می شد و راه بیابان می گرفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سنگین دلان شام تو را سنگ می زنند
گاهی تو را و گاه مرا سنگ می زنند
آید صدای نالۀ زهرا به گوش من
از روی بام تا که تو را سنگ می زنند