ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زخمی که هست بر جگر من جدید نیست
سوزانده جانم و به اجل هم امید نیست
آتش کشیده اند در خانه ی مرا
این کارها ز دشمن حیدر بعید نیست
شیخ الائمه را وسط کوچه می کشند
اینجا کسی به فکر من مو سپید نیست
گشته مدینه کرببلایی دگر ، ولی
داغی شبیه داغ حسین شهید نیست
این لشکری که از در و دیوار آمدند
دل سنگ تر ز لشکر پست یزید نیست
وحشت زده اگر شده اند اهل خانه ام
اما خبر ز ضربت دستی پلید نیست
دیگر خبر ز خصم لعینی که بی هوا
معجر ز روی عترت طاها کشید نیست
اصلا تمام آنچه که دیدم ، برابرِ
آن صحنه ای که عمه ی سادات دید نیست
" والشمر جالس " به روی سینه ی حسین
رحمی به قلب آن که سرش را بُرید نیست
عالم فدای خواهر مظلومه ای که گفت :
گشته تن برادر من ناپدید ... نیست