خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت حضرت امام صادق علیه السلام» ثبت شده است

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید

نظاره ی تو ابوحمزه و زراره کشید

غریب هستی و چون مادرت نشد آقا

سر مزار شما گنبد و مناره کشید

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بر هم نزن نماز مرا ، بی هوا نزن

حالا که می زنی ، جلوی آشنا نزن

سجاده و عبای مرا می کِشی ، بکش

اما لگد به تربت کرب و بلا نزن

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از سوز زهر آب شد از پای تا سرم

با اشک هم قدم شده ساعات آخرم

پایم به سوی قبله ، لبم غرق خون شده

دیگر رمق نمانده به اعضای پیکرم

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در محضرت اصول صداقت به هم نخورد

جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد

ای در خدا فنا شده ، بر دیدن شما

هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم

در دین و علم این همه منصب نداشتیم

نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم

ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دارم هوای تربت شیخ الائمه

چشمم به دست رحمت شیخ الائمه

منت خدایی را که ما را خلق کرده

از خاک پای حضرت شیخ الائمه

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


زخمی که هست بر جگر من جدید نیست

سوزانده جانم و به اجل هم امید نیست

آتش کشیده اند در خانه ی مرا

این کارها ز دشمن حیدر بعید نیست

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مباد آن که عبای تو یک کنار بیفتد

میان راه ، تن تو بی اختیار بیفتد

تورا خمیده خمیده میان کوچه کشیدند

که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آتشی باز فراهم شده و بر در خورد

دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد

بی عبا بود که در کوچه کشیدند او را

پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است

رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد

ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مردی غروب کرد وقتی افق شکست

خورشید دیگری جای پدر نشست

او یک امام بود هر چند بی قیام

او یک رسول بود جبریل شاهد است

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بگذارید از این خانه عبا بردارد

لااقل رحم نمایید عصا بردارد

بگذارید در این حلقه ی دود و آتش

طفل ترسیده از این معرکه را بردارد

مسافر کربلا

 

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود

غریب شهرِ خودش نه ، غریب عالم بود

چقدر روضه ی کرب و بلا به پا می داشت !

به روی سر در خانه همیشه پرچم بود !

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کشید بند طناب و شما زمین خوردی

شبیه مادرتان بی هوا زمین خوردی

 تمام آینه ها ناگهان ترک خوردند

 مگر چه قدر شما با صدا زمین خوردی؟

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تیره ای از تبار تاریکی

 آبروی مدینه را بردند

پا برهنه بدون عمامه

دست بسته...تو را کجا بردند!؟

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گوشه ای از حرای حجره ی خویش

نیمه شب ها ، خدا خدا می کرد

طبق رسمی که ارث مادر بود

مردم شهر را دعا می کرد

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آسمان است و زمین دور سرش می گردد

آفتاب است و قمر خاک درش می گردد

این قد و قامت افتاده درخت طوبی است

این محاسن به خدا آبروی دین خداست

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نفس نفس زدنم را حسین می بیند

جراحت بدنم را حسین می بیند

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده

و شعله های تنم را حسین می بیند

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب جمعه به لب نوا دارد

نفسش بوی کربلا دارد

به روی سر در حسینیه اش

پرچم صاحب اللوا دارد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عاشقم از تبار سلمانم

زیر دین محبتت باشم

آمدم تا تمامی عمرم

دست بر سینه خدمتت باشم

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما