ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جام ها بی تاب از رزقِ شراب و باده اند
صحن ها بهر حضور سائلان آماده اند
با امید وصلِ این جنت تقلا می کنند
ذره هایی که میان راه ، بین جاده اند
کوثر است آب میان صحن و پاکم می کند
حوض های این حرم ؛ الحق که فوق العاده اند
مادرم می گفت : " سجاده نمی خواهد حرم
سنگ های خاکی اش بالاتر از سجاده اند "
چند عاشق با دو چشم خیس از راه آمدند
گوشه ی باب الجوادت از نفس افتاده اند
عده ای با نام زیبای تو مستی می کنند
عده ای هم دور مرقد جامعه سر داده اند :
" یا ولی الله ضامن شو گنهکار آمده
تا همین جا هم به لطف توست راهم داده اند
نسل در نسلت همه آقا و اهل بخششند
نسل در نسلم همه محتاج و نوکر زاده اند "
هرچه هم باشند این مردم رعایای تواَند
عاشقت هستند و در این عشق صاف و ساده اند
اهل ایمان شد هر آن کس که نگاهش کرده ای
وای بر آن ها که از چشم شما افتاده اند