ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ابروانش مثل دو بال پرستو در هم است
این که می آید چرا این قدر ابرو در هم است
گونه های آبدار و زلف در دست نسیم
شاخه های بیدمشک و آلبالو در هم است
می وزد بر خاک تشنه مهربان و خشمگین
چشم هایش دسته ای از شیر و آهو در هم است
باد مویش می برد با گیسوانش باد را
آن قدر گیسو و باد و باد و گیسو در هم است
چند نقطه ناگهان باران و تیر و چشم و آه ...
مرد سر آورده پایین تیر و زانو در هم است
غنچه غنچه لاله و یاس و اقاقی بر تنش
زخم تیر و زخم تیغ و زخم چاقو درهم است