ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تکان گریه ی سختی به شانه ها دادی
بهانه دست جگرهای چشم ما دادی
اجازه داد نگاهت که عاشقت باشم
جواز نوکری امشب مرا دادی
" حسین " گفتنت آقا ؛ دلیل تشنگی است
به لب ز اشکِ غمش کوثر بقا دادی
شکستنی شده ای ! پشتِ بام جای تو نیست
دوباره گوش به درد دل خدا دادی !؟
اگر چه مقتلتان واژه ی " کلوخ " نداشت
شبیه شیشه زمین خوردی و صدا دادی
غریبی تو ، تصاویر اشک رهگذران
بدون حجله به این کوچه ها نما دادی
سه روز پیکرتان را کفن نکرد کسی !
عجب مجال گریزی به کربلا دادی