ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شب جمعه است هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم
ناله و شِکوه حرام است بر عشّاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم
سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم
دوری اَت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم می میرم
به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر ، شکرِ دعایت نکنم می میرم
" وضع من را به خدا روضه ی تو سامان داد
من اگر گریه برایت نکنم می میرم "
جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم ... می میرم !
شعرهایم همگی درد فراق است ... ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم