ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
میان روضه ی دلبر بلند گریه کنید
همیشه تا دم آخر بلند گریه کنید
شبیه یک زن محزون که کودکش مرده
شبانه روز و مکرّر بلند گریه کنید
همین که مرثیه خوان ناله زد : حسین جانم
کنار پلّه ی منبر بلند گریه کنید
نوشته سر در جنت : خوش آمدید ؛ امّا
برای کشته ی بی سر بلند گریه کنید
به تربت حرمش که ز خون پاک خودش
گرفته بوی معطّر ، بلند گریه کنید
به رسم معرفت هرگاه کامتان تر شد
سپس به خشکیِ حنجر بلند گریه کنید
جدا ز غربت و مظلومی و اسیری و غم
ز جور دشمن کافر بلند گریه کنید
خدا به باغ گل شیعیان دهد عمری ؛
به یاد غنچه ی پرپر بلند گریه کنید
به وقت پخش اذان از مناره ، با یادِ
اذان آخر اکبر ، بلند گریه کنید
به نیّت شهدای مدافعان حرم
برای دختر حیدر بلند گریه کنید
اگر که بین مسیری خرابه ای دیدید
برای خواهر اصغر بلند گریه کنید
بلند مرتبه سقا ز صدر زین افتاد
عمو نیامد و دیگر بلند گریه کنید
کنار مقتل اربابِ پاره پاره گلو
به یاد کندیِ خنجر بلند گریه کنید
به گوش جان شنوید و ، فقط به نجوایِ
بنیَّ گفتن مادر ، بلند گریه کنید
به ردِّ نعل ستوران که رد شد از رویِ
تمام جسم مطهر ، بلند گریه کنید
غروب روز دهم وقت غارت خیمه
به حال زینب مضطر بلند گریه کنید
به زجر و موی سر و گوش و پا و خلخال و
فرار و سیلی و معجر بلند گریه کنید