ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
صحبت از دستی که رزق خلق را می داد شد
هر کجا شد حرف از بانو ، به نیکی یاد شد
گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد
از پر سجاده اش روح القدس ایجاد شد
او که جای خود ، گلوبندش اسیر آزاد کرد
حُر هم از یُمن ادب بر نام او آزاد شد
روضه ی رضوان ، رضای حضرت صدیقه است
از گل سرخ لباس او ، فدک آباد شد
معنی نازک برای روضه اش آورده ام
وقت پروازش پرستویی اسیر باد شد
با پر زخمی دعاگوی شب همسایه بود
دست او روزی رسان خانه ی صیاد شد
این در آتش گرفته نیز حاجت می دهد
این در آتش گرفته ، پنجره فولاد شد
روضه ی مظلومه ، بعد از رفتنش مکشوفه شد
تا مصیبت خوان کوچه صورت مقداد شد
بعد پیغمبر اگر چه با تبسم قهر بود
لحظه ای با دیدن تابوت ، زهرا شاد شد
طعنه ها ، او را عروس خانه ی تابوت خواند
قاسم او نیز زیر سنگ ها داماد شد
اشک هایش گاه میگوید حسن ، گاهی حسین
گریه های آخرش موقوفه ی اولاد شد
مریم آمد تا شریک گریه ی کوثر شود
روضه ی او کاف و هاء و یاء و عین و صاد شد