خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایام فاطمیه» ثبت شده است

029

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باریده از چشم هایم باران اشکی که نم نم 

شد آبشاری پریشان ، رودی که پاشیده از هم 

زهرای من بی تو دنیا ، غربت سرای بزرگی ست

آبی ندارد به جز داغ ، نانی ندارد به جز غم 

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یک چشم تو خواب و یکى بیدار مانده

بانوى خوبم ، تا سحر بسیار مانده

زانو بغل کردم ، شدم خیره به بستر

مثل کسى که بر سرش آوار مانده

مسافر کربلا

016

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یاس غمم و شکوه ای از درد ندارم

بر شاخه بجز برگ گل زرد ندارم

درد من از این سینه ی مجروح نباشد

دردم همه این است که همدرد ندارم

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تویی که وصف کمالت جمیع آیاتند

شهود منزلتت جمله ی روایاتند

پیمبران اولوالعزم با تمام وجود

به نوکری درت غرق در مباهاتند

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دلى دارم که با عشق على زیباست یا زهرا

ولایت محور دین من شیداست یا زهرا

 تویى الگوى خوبان الگوى مولاى ما مهدى

تمام عمر تو سرچشمه ی تقواست یا زهرا

مسافر کربلا

016

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


صحبت از دستی که رزق خلق را می‌ داد شد

هر کجا شد حرف از بانو ، به نیکی یاد شد

گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد

از پر سجاده‌ اش روح‌ القدس ایجاد شد

مسافر کربلا

020

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قلب غریب همسفرت درد می کند

این روزها که بال و پرت درد می کند

 ریحانه پیش پای علی کم بلند شو

پهلوی مانده بین درت درد می کند

مسافر کربلا

016

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد

بین گذر با دیده های تر زمین خورد

زهرا و حیدر آینه بودند ، هم را

زهرا زمین که خورد ، پس حیدر زمین خورد

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دوشنبه ای که غروبش طلوع ماتم بود

اگر غلط نکنم اول محرّم بود

بنا به نص روایت بلای کرب و بلا

عظیم بود و بلای مدینه اعظم بود

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کمان شده الف قامت نگار علی

خزان فتاده به باغ گل بهار علی

کجاست حضرت ختمی رسل ببیند که

شکسته حرمت بانوی با وقار علی

مسافر کربلا

020

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از آن چه در دو جهان هست بیشتر دارد

فقط خداست که از کار او خبر دارد

 یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود

اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد

مسافر کربلا

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گدای اهل بیت تا به آستانه می رسد

عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه می رسد

چرا دو دست ما به سوی دشمنان دراز شد ؟!

مگر که رزق و روزی از سوی سما نمی رسد ؟

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دست دستاس تو نان داد همه دنیا را 

کرمش برد پی شغل گدایی ما را   

قرص خورشید همان نان سر سفره ت بود 

رفت تا پر کند از گندم تو بالا را   

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست

گریه در روضه ی او مسلک عرفانی ماست

ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم

غربتش علت این گریه ی طولانی ماست

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند 

سند تیر به اصغر زدن امضا کردند ! 

بعد پیغمبر اسلام چه ها کرد امت 

که دو تا قامت محبوبه ی یکتا کردند ! 

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش

ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید

بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش

مسافر کربلا

028

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نه چون پروانه ام کز سوز غم بال و پرم سوزد

من آن شمعم که از شب تا سحر پا تا سرم سوزد

همان بهتر نگردد هیچ کس نزدیک این بستر

که دانم هر کسى آید کنار بسترم ، سوزد

مسافر کربلا

027

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یافتم میقات من پشت دَر است 

حفظ «رب البیت» از حج برتر است 

رَمی شیطان کردم از امر جلیل 

تا بگیرم کعبه از اصحاب فیل 

مسافر کربلا

026

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


علی که آینه ‌ی روشن خدای تو بود 

همیشه آینه ‌اش روی حق نمای تو بود 

حدیث قدسی «لولاک» معتبر سندی است 

که هر چه کرد خدا خلق ، از برای تو بود 

مسافر کربلا

025

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چه می‌ شد ؟ گر مرا با غربت خود آشنا می ‌کرد

چه می‌شد سفره ‌اش گر ، گل برای غنچه وا می ‌کرد

چرا می ‌کرد دور از چار طفلش بستر خود را

گل از چه خویش را از غنچه ‌های خود جدا می ‌کرد

مسافر کربلا

024

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بُرد در شب تا نبیند بی‌ نقاب

ماه نورانی تر از خود ، آفتاب

بُرد در شب پیکری همرنگ شب

بعد از آن شب ، نام شب شد ننگ شب

مسافر کربلا

023

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نیمه شب تابوت را برداشتند

بار غم بر شانه‌ ها بگذاشتند

هفت تن ، دنبال یک پیکر ، روان

وز پی‌ آن هفت تن ، هفت آسمان

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چه غم گر هر کسی از من به جز غم رو بگرداند

مبادا از سرم رو کاسه ‌ی زانو بگرداند

رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم

به بستر ، او مرا زین سوی ، بر آن سو بگرداند

مسافر کربلا

021

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای شمع سینه سوخته ‌ی انجمن علی

تقدیر توست سوختن و ساختن ، علی

ای رهبری که منزوی ‌ات کرده جهل خلق

ای آشنای درد ، غریب وطن علی‌

مسافر کربلا

020

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یک گل نصیبم از دو لب غنچه فام کن 

یا پاسخ سلام بگو یا سلام کن 

ای آفتاب خانه ی حیدر مکن غروب 

این سایه را تو بر سر من مستدام کن 

مسافر کربلا

019

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گل ، بر من و جوانی من گریه می‌ کند

بلبل به خسته جانی من گریه می‌ کند

از بس که هست غم به دلم ، جای آه نیست

مهمان به میزبانی من گریه می‌ کند

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا علی ماهش به سوی قبر بُرد

ماه ، رخ از شرم ، پشت ابر بُرد 

آرزوها را علی در خاک کرد

خاک هم گویی گریبان چاک کرد 

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نورها ، از پرتو روبند توست 

آفتاب خانه ام ، لبخند توست

دید شرح حال او ناگفتنی ست

ای زبانم لال ، زهرا رفتنی ست

مسافر کربلا

016

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یار من رفت و به من شکوه ز اغیار نکرد

با من سوخته دل درد دل ابراز نکرد

تا نفس داشت مرا از دل و جان یاری کرد

گر چه کس یاری او جز من بی یار نکرد

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما