ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گدای اهل بیت تا به آستانه می رسد
عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه می رسد
چرا دو دست ما به سوی دشمنان دراز شد ؟!
مگر که رزق و روزی از سوی سما نمی رسد ؟
ولیِ عصر، هر کجا همیشه شد گره گشا
به سوی ما عنایتش به هر بهانه می رسد
اگر چه بی لیاقتم ، برای یار زحمتم
خوشم سلام هر سحر به آن یگانه می رسد
به خاک غم نشسته ام ، چراکه پر شکسته ام
مگر پرنده این چنین به آشیانه می رسد ؟!
شده امید من همه ، نوای یابن فاطمه
به داد من همین نوای عاشقانه می رسد
رسیده وقت پا شدن ، به هوش باش سینه زن
به شهر ما دوباره خیر مادرانه می رسد
فقط نه بیت هل اتی ، به شعله سوخت از جفا
تمام نار دوزخ از همین زبانه می رسد
بس است بهرِ گُل همین ، که خوب پرپرش کند
به سمت صورتش که باد تازیانه می رسد
به روی خاک مادری نشسته است ای خدا
گمان کنم به سختی آخرش به خانه می رسد
دلیل غاضریه در وجود فاطمیه است
بدون فاطمیه کَس به کربلا نمی رسد