ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوشنبه ای که غروبش طلوع ماتم بود
اگر غلط نکنم اول محرّم بود
بنا به نص روایت بلای کرب و بلا
عظیم بود و بلای مدینه اعظم بود
چه کربلاست که تاریخ آن به وقت خدا
اگر حساب کنی با مدینه توام بود
دری شکست و حریمی که اذن خواستنش
برای هر که به غیر از خدا مسلّم بود
بدون اذن " فلا تدخلوا بیوت نبی "
دری شکست که از آیه های محکم بود
فرشته زیر لگدهای لشکر ابلیس
بهشت سوخته ی آتش جهنم بود
نوشته اند که قبل از غلاف در کوچه
برای زخم زدن میخ در مقدّم بود
مقصّر آتش در بود اگر که بعد از آن
گرفت رو ز علی چهره ای که مبهم بود
چقدر دیر رسیدم کنارت آه ... افسوس ...
دمی که میخ هم از شرم قامتش خم بود
بمان که ماندن تو زنده ماندن روزی ست
که باغ خانه ی ما سبز بود و خرّم بود
نه نُه بهار ، هزاران بهار هم می رفت
برای زندگیِ با تو باز هم کم بود
اگر بمیری من نیز با تو خواهم مرد
اگر که باشی من نیز با تو خواهم بود