ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بر سینه ی خود می فشارم زانوی غم را
وقتی که بی تو باز می بینم محرم را
صاحب عزا با دست های خویش کوبیدی
بر روی دیوار کدامین خانه پرچم را
ای آسمان چشمه ی جوشان اشک خون
پربارتر کن بارش این اشک نم نم را
هر شب میان کوچه ها بر سینه خواهی زد
وقتی که می خوانند شور و نوحه و دم را
بر رشته ی پرچم دخیل گریه می بندم
آقا مگیر از دست ما این حبل محکم را
با اذن زهرا ، اذن مولا ، اذن پیغمبر
با اذن تو پوشیده ام این رخت ماتم را
دلشوره دارم اربعینم را همین اول
امضا کن آقا جان برات کربلایم را