ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من و جدا شدن ازکوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند صفای دل تویی و دل ز هر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند
جواب ناله دلهای خسته بر لب تو است که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند هزار مرتبه حیف از نماز مرده بر او که زنده ماند و جان در رهت فدا نکند رضا مباد خدا ازکسی که در همه عمر تو را به قطره اشکی ز خود رضا نکند رهایی همه عالم بود به دست کسی که هو چه بر سرس آ ید تو را رها نکند کشیدم از دو جهان آستین که دولت عشق مرا به جز در این آستان، گدا نکند کسی که خاتم خود را دهد به دشمن خود چگونه ازکرم خود نگه به ما نکند گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم بمیرم و نروم کربلا خدا نکند