ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همین که در وسط معرکه پسر افتاد
هزار مرتبه تا پیش او پدر افتاد
بلند می شد و باز هم زمین می خورد
همین که دید علی را چو محتضر ، افتاد
قد رشید ، جمال رسول ، خُلق حسن
نتیجه اش فقط این است : با نظر افتاد
سرش اگر متلاشی شده چون از سر اسب
به روی صورت خود نه ، به پشت سر افتاد
چقدر زخم عمیق است ، اکبرم ، پسرم
به جای نیزه مگر بر سرت تبر افتاد ؟
قد رشید علی ساده نیست تجزیه اش
گمان کنم که ز دستان او سپر افتاد
کنار خیمه عقیله به زیر لب می گفت :
مدینه مادر ما هم به پشت در افتاد