ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با تو هوای عالم امکان عوض شده
وجه خدا رسیده و انسان عوض شده
چندین هزار سال خراسان خرابه بود
با تو بهشت گشته ، بیابان عوض شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با تو هوای عالم امکان عوض شده
وجه خدا رسیده و انسان عوض شده
چندین هزار سال خراسان خرابه بود
با تو بهشت گشته ، بیابان عوض شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از جلوه ی جمال تو باران درست شد
از خشم تو ، جلال تو ، طوفان درست شد
ته مانده ی گِل تو شده ابتدای من
از خاک تو حقیقتِ انسان درست شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شکر خدا برای شما گریه می کنیم
هر شب برای کرب و بلا گریه می کنیم
شکرانه ی محبت تو اشک دائم است
با هر بهانه ای ، همه جا گریه می کنیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت
چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟
بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟
دخیل بسته ام امروز هم به پیرهنت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بهشت حضرت پروردگار بسته نشو
مسیر کرب و بلای نگار بسته نشو
تمام هستی عالم ، حسین و کرب و بلاست
تمام هستی و دار و ندار بسته نشو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بانو سلام، دختر موسای طورها
هر جا قدم زدی شده کوهی ز نورها
من عاشقِ قدیمیِ این خانواده ام
راهی شدم به محضرت از راه دورها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چشمی که از روایت این روضه ها تر است
"فردا کنار فاطمه با آبرو تر است"
عمری به گریه در پی دلدار بوده ایم
روز جزا پی من و تو چشم دلبر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل دست ما که نیست، اسیر شما شده
از لحظه ای که با حرمت آشنا شده...
خواب و قرار را دگر از دست داده است
ذکرش مدام کرب و بلا، کربلا شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چقدر خاطره مانده به روی پیرهنت
فضای دشت شده پر ز بوی پیرهنت
چقدر جاذبه دارد حوالی گودال…
چقدر نیزه شده خیره سوی پیرهنت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ذوالجناح آمده پا تا به سرش خونین است
اشک می ریزد و چشمان ترش خونین است
ذوالجناح آمده سر را به زمین می کوبد
همه ی دشت میان نظرش خونین است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ته گودال تمام بدنش می سوزد
خواهری دید عقیق یمنش می سوزد
نیزه ها زیر حرارت همگی ذوب شدند
بی سبب نیست جراحات تنش می سوزد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همین که در وسط معرکه پسر افتاد
هزار مرتبه تا پیش او پدر افتاد
بلند می شد و باز هم زمین می خورد
همین که دید علی را چو محتضر ، افتاد