ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بهشت حضرت پروردگار بسته نشو
مسیر کرب و بلای نگار بسته نشو
تمام هستی عالم ، حسین و کرب و بلاست
تمام هستی و دار و ندار بسته نشو
ز دست مردم اهل گناه خسته نشو
به روی این همه چشم انتظار بسته نشو
ز راه کرب و بلا می رسد به ما برکات
سحاب رحمت و احسان ببار ، بسته نشو
تمام کون و مکان غرق در زمستان است
تویی یگانه مسیر بهار بسته نشو
فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت
ترحمی به دل بی قرار بسته نشو...
به ذکر یا علی ، سر می بریم از داعش
تو را به هیبت آن ذوالفقار بسته نشو
دوباره حمله به خیمه نمی شود تکرار
شبیه کوه بمان استوار بسته نشو
به یک اشاره سید علی همه با هم
کنیم لشگرشان تار و مار بسته نشو
حسین با قد خم آمد و به سقا گفت:
فدای چشم پر از اقتدار بسته نشو