ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این روزها که دیدنتان کیمیا شده
این خانه بی نگاه تو دار العزا شده
باور نمی کنم چقدر آب رفته ای
حتی برای ناله لبت بی صدا شده
من میخ بر دلم نه، به تابوت می زدم
هر چند خنده ای به لبت آشنا شده
شرمنده ام که بودم و پای غریبه ها
با شعله های سرخ به این خانه وا شده
شرمنده ام که بودم و نامحرمان شهر
آن گونه در زدند که از هم جدا شده
فهمیده ام چه بر سرت آن روز آمده
از وضع چادری که پر از رد پا شده
وقت نفس کشیدن تو این صدای چیست
این استخوان سینه چرا جا به جا شده؟!
پیراهن حسین مرا دوختی ولی
افسوس حرف روز و شبت بوریا شده
با زینبم بگو سه کفن مانده پیش ما
با زینبم بگو که به غم مبتلا شده
با او بگو که بوسه زند بر گلوی خشک
بر حنجری که محمل سر نیزه ها شده
با او بگو که بوسه زند جای مادرش
بر پیکری که خرد شده، آسیا شده
خدا قوت
واقعا قشنگ بود
احسنت
خیلی خوشحالم که بین این همه وب به شما هدایت شدم
بنده هم وب حقیری دارم
با مطلبی تحت عنوان "پیشگویی حضرت زهرا درباره آخرالزمان" به روزم همسنگر
خوشحال میشم قدم رنجه فرمایید و نظر خودتون رو بگویید و اگر لایق دونستید تبادل لینک کنیم
البته اگر لایق دونستید حقیر رو
منتظرتم دادا
امیدوارم که بیای
مواظب خودت باش
یا علی مدد
http://sarbaz0.blog.ir/