ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سر خاکت دوباره آمده ام
تا برایت دوباره گریه کنم
شب هفتم رسیده ام تا با
دلِ خود پاره پاره گریه کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سر خاکت دوباره آمده ام
تا برایت دوباره گریه کنم
شب هفتم رسیده ام تا با
دلِ خود پاره پاره گریه کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دارم عذاب می کشم و آب می کشم
با چاه آه از دل بی تاب می کشم
بعد از سه ماه گونه ی مهتاب دیدنیست
دارم خجالت از رُخِ مهتاب می کشم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زهرا به ما قدم به قدم لطف کرده است
نه هر قدم که دم همه دم لطف کرده است
هو هوی ذوالفقار هم از هوی فاطمه است
یعنی که دم به تیغ دو دم لطف کرده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بی تو بهار ما همان فصل خزان است
باد بهاری شعله ی آتشفشان است
در جاده ایم و پای رفتن را نداریم
بار فراق تو به دوش ما گران است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از دل سرد مدینه قلب حیدر داغ شد
در میان شعله ها آیات کوثر داغ شد
از شرار دشمنی مردم بی چشم و رو
خانه آل پیمبر داغ شد در داغ شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این روزها که دیدنتان کیمیا شده
این خانه بی نگاه تو دار العزا شده
باور نمی کنم چقدر آب رفته ای
حتی برای ناله لبت بی صدا شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از سینه دگر آه شرر بار نکش
برخیز ولی منت دیوار نکش
من شانه نخواستم به جان بابا
از دست شکسته این قدر کار نکش
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی
بانوی بوتراب چرا پا نمی شوی
پهلوی من هم از خبر رفتنت شکست
رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی