ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو از عشیره نوری ز ایل مهتابی
که هر کجا بروی خاضعانه می تابی
لجام وحشی امواج رام دست تواند
تو از طوایف پیغمبران گردابی
بدون اذن تو خاک آب هم نخواهد خورد
تو پیر معنوی باد و خاکی و آبی
به علقمه که تو با بال پر زدی گفتم
تو از قبیله تصویرهای بی قابی
نمی دهم به تو تصویر مشک ، می ترسم
دوباره راه بیفتی ز بس سبک خوابی
حسین روی تو خم شد به سجده و افتاد
از آن زمان همه گفتند مُهر محرابی