ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
و قبل از اینکه مرا هم از این سرا ببرید
کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید
تمام قامت من را شکسته داغ حسین
کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید
درآن غروب فدایش شدم قبول نکرد
اگر که قابلم اکنون مرا فدا ببرید
کمی زخون دل عمه رنگ بردارید
برای موی سفیدم کمی حنا ببرید
به خیمه سوختم اما دوباره می سوزم
در آفتاب اگر بستر مرا ببرید
کنار بستر من روضه ای بخوانید و
مرا میان همین اشک و گریه ها ببرید
همان که خون سرم پای نیزه اش می ریخت
مرا به دیدن خورشید نیزه ها ببرید
همان کسی که سرش زیر دست و پا افتاد
مرا به شکوه از آن شام پر بلا ببرید
مرا لباس اسیری کفن کنید و سپس
حسین حسین بگویید و کربلا ببرید
السلام ای چادر زهرا به سر السلام ای نور خورشید و قمر
السلام ای مقتدای عالمین السلام ای خواهر خوب حسین
السلام ای بانوی ماتم زده صبر تو صبر جهان بر هم زده
السلام ای تار و پود فاطمه دختر صورت کبود فاطمه
السلام ای مظهر شور و شعور پای تا سر عشق سر تا پا حضور
السلام ای کربلا در کربلا ای به ایمان برادر مبتلا
السلام ای خطبه خوان شهر شام خواب را کردی به بدخواهان حرام
السلام ای چشم زیبا بین عشق زینب کبری و زهرای دمشق