ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
غم با اراده ی تو زمینگیر می شود
قدّت کمان ، ولی نفست تیر می شود
آیات صبر بر در دروازه های شام
با خون ساق پای تو تفسیر می شود
بشکن به پیش اهل ستم بغض خویش را
وقتی شکست ، بغض تو تکبیر می شود
قد تو زیر بار فراق پدر خمید
دردانه ی سه ساله چرا پیر می شود ؟
تنها نه با خطابه که با غیرت شما
آه سه ساله تیغه ی شمشیر می شود
خواندند خارجی و نگفتند وصف تو
تفسیر قدر و کوثر و تطهیر می شود
اطفال شام ، سیر ز نانند و ای عجب
طفل شما به شام ز جان سیر می شود
خون دلی که کرب و بلا شد نصیب تو
جاری ز جای حلقه ی زنجیر می شود
گر آسمان نگاه به زخم تنت کند
بر خاک ، اوفتاده ؛ زمینگیر می شود
" میثم " ز اهل شام بپرس این همه ستم
با آل فاطمه به چه تقصیر میشود ؟