ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نگفتنی ست غم بی شمار انگشتر
چنان عقیق شدم داغ دار انگشتر
به مشک طعنه زده در میان قحطی آب
خوشا به حال لب آبدار انگشتر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نگفتنی ست غم بی شمار انگشتر
چنان عقیق شدم داغ دار انگشتر
به مشک طعنه زده در میان قحطی آب
خوشا به حال لب آبدار انگشتر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای کسانی که به داغ دل ما می خندید
ما ز جان مونس دردیم و شما می خندید
ملت گریه نگویید به عشاق حسین
خبر از عشق ندارید چرا می خندید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وحی خداست در سخنش، کیست این حسین؟
ریزد شفاعت از دهنش، کیست این حسین؟
ریحانۀ پیمبر و از سوز تشنگی
آتش فتاده در چمنش کیست این حسین؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شِیعَتِی یا کِرَامْ ......... یا عِظَامَ المَقَام
ای شیعیانم، ای اهل کرم و ای والا مرتبگان
فانْدبُوا یا حُسَیْنْ .......... بِفُؤادٍ حَزِیْنْ
نوای "یا حسین " را با دلی اندوهگین سر دهید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوش قرص مه روی تو به یادم آمد
طلعت روی نکوی تو به یادم آمد
می گذشت از در مسجد نفس آلوده خسی
گذر خویش به کوی تو به یادم آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باد ها عطر خوش پیرهنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
نیزه ها بر عطشش قهقهه سر می دادند
زخم ها لاله ی باغ بدنش را بردند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر نی فغان نای تو را در می آورد
آوای ربنای تو را در می آورد
با اینکه زنده ای! چه حریصانه نیزه دار
دارد لباس های تو را در می آورد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای لاله، پیش مرگ چمن می شوی چرا !؟
راضی به حُکم چیده شدن می شوی چرا !؟
این چشم خیس و چادرخاکیِ من که هست...
آشفته حالِ غسل و کفن می شوی چرا !؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دید چشمش به آسمان وا بود
تشنه بود و میان خون ها بود
لحظه های جسارت و غارت
در دل قتلگاه بلوا بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همراه زخم های تنت گریه ام گرفت
از پیرهن نداشتنت گریه ام گرفت
با دیده های سرخ جگر مثل مادرم
هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بادها عطر خوش سیبِ تنش را بردند
زخم ها لاله ی باغ بدنش را بردند
نیزهها بر عطشش قهقهه سر مىدادند
خندهها خطبه ی گرم دهنش را بردند