ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز هم شهر نبی معدن اسرار شده
غنچه ای با برکت هدیه به گلزار شده
باز هم نام علی بر لب آقا گل کرد
باز هم حضرت ارباب پسر دار شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز هم شهر نبی معدن اسرار شده
غنچه ای با برکت هدیه به گلزار شده
باز هم نام علی بر لب آقا گل کرد
باز هم حضرت ارباب پسر دار شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند
بر تو هر کس گریه کرده وقف جنت می کنند
ایهاالهادی گدایان درِ تو تا ابد
بر هزاران حاتم طائی کرامت می کنند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت
یاس حیدر به بَرَش غنچه زیبایی داشت
متولد شده بود آینه ی حجب و حیا
دختری که دم او هیبت مولایی داشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دلی شکسته و چشمی ز گریه ، تر دارم
گشوده ام پر اگر نیت سفر دارم
اگر چه ماه محرم خزان شدم اما
همیشه چند دهه روضه در صفر دارم