ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شک و تردیدشان یقینی بود
آسمان هایشان زمینی بود
همه دنبال وعده ی گندم
شهر مشغول خوشه چینی بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شک و تردیدشان یقینی بود
آسمان هایشان زمینی بود
همه دنبال وعده ی گندم
شهر مشغول خوشه چینی بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بالم میان آسمان ها گیر کرده
خاک زمین پای مرا زنجیر کرده
حتی اجل کاری به کار من ندارد
بیچاره مدت هاست که تاخیر کرده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ذکر هوالمعشوق هنگام سحر داریم ما
از دولت عشق است اذکارى اگر داریم ما
هر کس که با ما می نشیند زود عاشق می شود
خیلى براى این محلّه دردسر داریم ما
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گاه باید شام را با دیده ی تر سر کند
گاه باید روزها را دیده بر در سر کند
حالت از کربلا جا مانده گاه اینگونه است
کودکی که دور از دامان مادر سر کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شبیه جام ، که دنبال باده آمده است
برای رفع عطش دل به جاده آمده است
دلی که اهل نظر می شوند تسلیمش
اراده کرده ای و بی اراده آمده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تربتت خاکستر بی مایه را زر می کند
سنگ اسود را مثال در و گوهر می کند
حال ما خوب است ؛ اما پنج وعده در صلاه
حال ما را سجده بر خاک تو بهتر می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است
گاهی دچار غصه ی هجران شدن خوب است
اصلا در اینجا بی سر و سامان شدن خوب است
وقتی وصالی نیست پس گریان شدن خوب است