ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می چکد از حنجری خون پیمبر سرخ تر
جاری از شش گوشه ی گودال ، خنجر سرخ تر
آمده روی زمین خورشید خون آلوده ای
می کشد هر لحظه ای او را خاک در بر ، سرخ تر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می چکد از حنجری خون پیمبر سرخ تر
جاری از شش گوشه ی گودال ، خنجر سرخ تر
آمده روی زمین خورشید خون آلوده ای
می کشد هر لحظه ای او را خاک در بر ، سرخ تر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کمی شکوفه و شبنم برای من کافی ست
دو شاخه گل ، گل مریم برای من کاف یست
برای از تو سرودن برای بارش شعر
شب و سکوت و کمی غم برای من کافی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
غرقیم در حدود تو غرقیم یا کریم
در بی کران جود تو غرقیم یا کریم
ما در ازل به پرسش سبز تو آمدیم
در حضرت وجود تو غرقیم یا کریم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بی زره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زره اش پیرهن است
بند نعلین اگر پاره شود باکی نیست
داغی خاک برایش همه مثل چمن است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای غم قشنگ تو آبروی جمعه ها
یک قدم نیامدی باز سوی جمعه ها
جمعه که نیامدی مستی از سرم پرید
ای شراب کهنه ات در سبوی جمعه ها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کاش می شد بیشتر از این تو را یاری کنند
مردم ایران برایت بیشتر کاری کنند
کاشکی در روضه ها می شد به جای اشک ها
چشمه هایی از طلا از چشم ها جاری کنند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آمدم سراغتان ، با همین سلام ها
آمدم بخوانمت ، با همین کلام ها
دست روی سینه خم ، می دهم سلامت ای
سید رکوع ها ، حضرت قیام ها !
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بوی سیب سرخ دارد می وزد در کربلا
خاک هم از آسمان دل می برد در کربلا
یک نفر که جای دستش بال در آورده است
بیخود از خود دور گنبد می پرد در کربلا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گودال قتلگاه است یا این که باغ سیب است ؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
هر ظهر تشنه اینجا ، در حیرت اولوالعزم
قرآن به روی خاک و انجیل بر صلیب است