متن نوحه در ادامه ی مطلب
باز هم توی قلب شهر ، آهی غریبونه بود
کوچه همون کوچه بود ، خونه همون خونه بود
می سوزه تو دل شب دوباره دل کبوترها
می گیره توی شعله آتیش به پر معجرها
وآی ای وآی ای وآی
ولی خونه ی فاطمه ، بال و پر بود که سوخت
میخ در بود که سوخت ، بین آتیش و دود
خود مادر بود که سوخت
وآی ای وآی ای وآی
باز هم زمین می خوره مردی تو این کوچه ها
مونده یه عمر رو دلش داغ همین کوچه ها
می باره مثل بارون دوباره برا غم حیدر
می شینه روی خاک و روضه می خونه برا مادر
وآی ای وآی ای وآی
یه روزی تو این کوچه ها از ستم میزدن
هر قدم میزدن یاس پیغمبرو
همه با هم میزدن یاس پیغمبرو
وآی ای وآی ای وآی
تو کوچه ها با دل خسته پی مرکبم
می سوزم و هر نفس یاد غم زینبم
هستم از بی کسی و غریبی مدینه دلگیر
دیدم که داره دشمن می گیره رو سر من شمشیر
وآی ای وآی ای وآی
ولی غروب کربلا از قفا می برید
بی حیا تا رسید ، پیکر بی سرو
روی خاکا کشید
وآی ای وآی ای وآی