ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مشکلاتم با توسل کردن آسان می شود
دردهایم غالبا در روضه درمان می شود
ابر چشمانم فقط بهر شما باریده است
شکر ، در ماه عزا باران دو چندان می شود
شهر آلوده دوباره پاک و سالم می شود
با لوای تو مزین هر خیابان می شود
بار عام است و گنهکاران همه برگشته اند
هر که می گوید حسین از نو مسلمان میشود
خوش به حالم هر سحر بر تو سلامی می دهم
شب به شب ذکرم فقط جانم حسین جان می شود
شب به شب در روضه ها تا عرش بالا می روم
قالیِ در روضه هم فرش سلیمان می شود
هر کسی که طعنه زد بر این لباس مشکی اَم
می رسد یک روز از حرفش پشیمان می شود
در عزایت عرشیان لطمه به صورت می زنند
حضرت جبریل هم پاره گریبان می شود
آب کم می نوشم و حالم دگرگون می شود
این لبم یاد لبت وقتی که عطشان می شود
هرکه دارد کیشِ خود ، من پای عشقت مانده ام
سینه ام یاد تنت تا حشر عریان می شود
دستباف فاطمه آخر به غارت می برند
زینبت هم از تعجب مات و حیران می شود
می کُشد تا می کِشد خنجر مرا شمر لعین
سینه ام می سوزد آقا او که خندان می شود
روضه هایی هست اما کو توان خواندنش
الغرض فعلا میان سینه کتمان می شود
ذکرِ لعن من نصیب ابن سعد و حرمله
بر یزید و شمر و زجر و ابن مرجان می شود
نوجوانان حسینیه همه «فهمیده» اند
«روضه ی قاسم» به پا در «هشت آبان» می شود
خوش به حال هر کسی که یار او را می خرد
ظهر عاشورا برایش عید قربان می شود