ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آهش میان هلهله ها ناپدید شد
از گریه ی بدون صدا نا امید شد
دیگر بلند نام تو را میزند صدا
او نوحه خواند و خالق طرحی جدید شد
از روی نی سرت به زمین خورده است باز
سر درد دختر تو دوباره شدید شد
باید زهیر بود که میدید دخترت
هفتاد دفعه پای سر تو شهید شد
نامحرمی به موی سپید تو دست زد
او یک شبه تمامی مویش سپید شد
او گفته با النگوی خود قهرکرده است؟
چون سهم آن کسی که سرت را برید شد!
آیینه ی غرور خودش را شکسته دید
از بعد آن که وارد بزم یزید شد
با زحمت زیاد خودش دید بین طشت
درگیر با دهان تو چوبی پلید شد