ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باغ از یک سو در آتش ، خرمن گل یک طرف
غنچه ى نشکفته یک سو ، دامن گل یک طرف
مى زند آتش به جان بلبل حسرت نصیب
غارت گلچین ز یک سو ، چیدن گل یک طرف
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باغ از یک سو در آتش ، خرمن گل یک طرف
غنچه ى نشکفته یک سو ، دامن گل یک طرف
مى زند آتش به جان بلبل حسرت نصیب
غارت گلچین ز یک سو ، چیدن گل یک طرف
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چنان در آتش کین سوخت گلچین ، خرمن گل را
که از بلبل ربود آرام و از دل ها تحمّل را
مدینه ! باغبان را گو به باغ گل چه مى آیى
که مى بندند پیش دیده ى گل ، بال بلبل را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست
آه برخاست بر افلاک که ، آیینه شکست !
این همان آینه ی غیب نمای ازلی ست
که در او شعشعه ی نور نبیّ است و ولی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آنـچـه از مـن خواسـتـی بـا کاروان آورده ام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام
از در و دیـوار عـالـم فـتــنـه می بـاریـد و من
بـی پـنـاهـان را بـدیـن دارالامــان آورده ام