ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باغ از یک سو در آتش ، خرمن گل یک طرف
غنچه ى نشکفته یک سو ، دامن گل یک طرف
مى زند آتش به جان بلبل حسرت نصیب
غارت گلچین ز یک سو ، چیدن گل یک طرف
شعله در باغ ولایت سر کشی ها کرد و سوخت
غنچه را پیراهن از یک سو ، تن گل یک طرف
اى دریغا در میان شعله هاى کینه سوخت
غنچه را تن یک طرف ، پیراهن گل یک طرف
بلبل پر بسته را از باغ بیرون مى برند
خس ز یک سو ، خار یک سو ، دشمن گل یک طرف
مى زند این تازیانه ، مى زند آن با غلاف
قنفذ از یک سو ، مغیره ، دشمن گل ، یک طرف
یک طرف ، بی شرمى آتش بیار معرکه
ماجراى تلخ سیلى خوردن گل ، یک طرف
یک طرف ، بر روى نازک تر ز گل سیلی زدن
دیدن بر روی خاک افتادن گل ، یک طرف
یک طرف گستاخى گلچین و ظلم خار و خس
سوختن از بعد پرپر کردن گل ، یک طرف
عاقبت دست خدا را این محن از پا فکند
کشتن گل یک طرف ، سوزاندن گل یک طرف
طاقت از دست تماشا برد در آن گیر و دار
شعله از یک سو ، به خون غلطیدن گل یک طرف
در میان دودها و شعله ها پیچیده بود
ناله ى بلبل ز یک سو ، شیون گل یک طرف