ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺷﮑﻢ ﺣﺎﻝ ﭼﺸﻤﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﺳﻬﻢ ﺩﻝ ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺵ ﺍﯾﻦ ﭼﺮﺥ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ
ﻣﻄﻤﻮﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺧﻤﻪ ﯼ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺣﯿﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺷﮑﻢ ﺣﺎﻝ ﭼﺸﻤﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﺳﻬﻢ ﺩﻝ ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺵ ﺍﯾﻦ ﭼﺮﺥ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ
ﻣﻄﻤﻮﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺧﻤﻪ ﯼ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺣﯿﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا حضور تو دل خسته مسافر شده است
توشه بر داشته از گریه و زائر شده است
دیرگاهی است که مانند کبوتر ؛ جبریل
روی دیوار بقیع تو مجاور شده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ﺍﻻ ﺍﯼ ﭼﺸم هایت ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺻﺒﺢ ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮﺳﺖ ﺍﻋﺠﺎﺯ ﻣﺴﯿﺤﺎﯾﯽ
ﻓﻘﻂ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﯼ ﺗﻮ ﺭﺗﺒﻪ ﯼ ﺍﻣﺎ ﺍﺑﯿﻬﺎﯾﯽ
ﻣﻘﺎﻣﺖ ﺍﻭﺝ ﻭﺍﻻﯾﯽ ﮐﻼﻣﺖ ﺷﻮﺭ ﺷﯿﺪﺍﯾﯽ
ﮐﻼﺱ ﺩﺭﺱ ﺗﻮ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این جمعه هم ای وای گذشت و نگرانم
تا هفته ی دیگر به امید تو بمانم
هر ناله ی یابن الحسنم نامه ی دردی است
تا کی به هوای تو کبوتر بپرانم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بانوی عشق ، صبر و حیا وامدار توست
باغ بهشت ، زنده به بوی بهار توست
زین ابی و زهره ی زهرای اطهری
منظومه ی زمین و زمان در مدار توست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ذکر درود ما به روح پاک یاران
مردان مرد از نسل نور و جنس باران
آنان که با غیرت حماسه آفریدند
ابلیس را از تخت خود پایین کشیدند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زمین چشم تماشا شد امام عسکری آمد
بهشت آرزوها شد امام عسکری آمد
هوای سامره گلپوش از عطر نفس هایش
گل ایمان شکوفا شد امام عسکری آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای غربت مجسم تاریخ یا علی
دلبسته ی ولای توام مرتضی علی
غیر از خدایی اش که نداده به کس تویی
آیینه ی تمام نمای خدا علی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کرببلاست غربت تلخ غریب ها
فصل بلند ناله ی امن یجیب ها
کرببلاست وادی از خودگذشتگی
در موج خون حکایت شیب الخضیب ها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قوام مکتب عشق است از قیام حسین
صفای خاطر اهل ولاست نام حسین
قیام کرببلا داده درس آزادی
به هر که پیشه ی خود می کند مرام حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم
وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم
وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است
امشب عزای اشرف اولاد آدم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است ... زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت ...
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مِهر کسی شبیه تو بر ما شدید نیست
بُرده ست نوکری که ز تو ناامید نیست
در فتح باب رحمت حق دست سائلان
غیر از محبت به کریمان کلید نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گفتند فرق فاتح خیبر شکسته شد
فرقش نه ... رکن دین پیمبر شکسته شد
حالا که نیست فاطمه اش سر ، شکسته شد
تا زنده بود کِی سر حیدر شکسته شد ؟!
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در کل سال ، ماه خدا چیز دیگری ست
حال دعا و اشک و نوا چیز دیگری ست
یک کوله بار معصیت و ماه رحمت است
گریه میان خوف و رجا چیز دیگری ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باده ز دست ساقی امشب چشیدنی است !
ناز نگارزاده ی امشب خریدنی است !
امشب جمال یوسف زهرا چه دیدنی است !
از عاشقان وصف جمالش شنیدنی است :
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ساقی ز پشت پرده ، تا که برون شد امشب
مستی عاشقان از حدش فزون شد امشب
چشم خمار و مستم یکباره خون شد امشب
بعد از دو شب گدایی وقت جنون شد امشب
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جامِ مِی عشاق پر از باده ی ناب است
این مستی بی سابقه تقصیر شراب است
هر کس که خمار است و پریشان و خراب است
بر او ز دل میکده اینگونه خطاب است :
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب ز دل میکده پیمانه رسیده
جبریل خبر کرده که دردانه رسیده
هر کس که به پشت در میخانه رسیده
از زیر لبش ناله ی مستانه رسیده :