ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد
با راه رفتن تو قدم آفریده شد
خالق نشسته بود که مدح تو را کند
اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد
با راه رفتن تو قدم آفریده شد
خالق نشسته بود که مدح تو را کند
اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در راه عشق رنج و بلا مزه می دهد
در سلک ماست بزم عزا مزه می دهد
ترجیح می دهم بشوم مبتلا ولی
چون نام تو دواست شفا مزه می دهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همین که داغ رسید عمه را صدا کردی
نشستی و وسط خیمه ها دعا کردی
چقدر داغ که در نیم روز دیدی تو
چقدر عمر که دائم خدا خدا کردی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مطلع شعر اگر شاه خراسان باشد
واژه باید همه جا دست به دامان باشد
لطف این شاه گدا را سر و سامان داده است
پس غمی نیست اگر زلف پریشان باشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سر را قرار شد که به سامان بیاورند
بر جسم بی حیات زمین جان بیاورند
اعجاز زنده کردن مرده که سخت نیست
باید که گبر برده و سلمان بیاورند
ادامه ی شعر در ادامه ی مظلب
لطف تو دائم است از خوانت
فیض همراه باد می آید
بر لبان نسیم نامت با
لفظ خیرالعباد می آید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در وجودش خدا که دید تو را
خنده ای کرد و برگزید تو را
ذات حق بود و مصطفی و علی
یا علی گفت و آفرید تو را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عالم تمام عرصه ی جولان زینب است
صد جبرئیل گوش به فرمان زینب است
هرچه بلا به راه خدا میرسد نکوست
نص صریح آیه ی قرآن زینب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بس که در مرتبه والاست کسی شک نکند
نوکر خانه اش آقاست کسی شک نکند
گفت از حُسن حَسن تا به خدا راهی نیست
جاده ی عشق مهیاست کسی شک نکند