ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در وجودش خدا که دید تو را
خنده ای کرد و برگزید تو را
ذات حق بود و مصطفی و علی
یا علی گفت و آفرید تو را
جمع کرده خدا هنرها را
تا مگر آورد پدید تو را
عطر سیبت بهشت را پر کرد
دست حق عاشقانه چید تو را
منبع عشق مرتضی بودی
بر گل شیعیان دمید تو را
جوهرت را خدا که می پرداخت
ساخت با غصه و خمید تو را
فاطمه بودن تو را سرّی است
از همه آتشی برید تو را
کوه دردی اگر برای من است
ذکر یا فاطمه دوای من است
با تو باشد اگر نوای همه
می رسد تا خدا صدای همه
فاطمیه است مبدا رمضان
نام زهراست ربنای همه
یک نفر یک قدم اگر برداشت
می نویسد خدا به پای همه
تو به اندازه ی حسن و حسین
مادری کرده ای برای همه
باتو آرام می شود مادر
دل پر درد و پر بلای همه
نفس تو اجابت محض است
لنگ آمین تو دعای همه
با نگاه تو باز خواهد شد
گره ی کور کربلای همه
بی تو راهی نمی شوم مادر
قتلگاهی نمی شوم مادر
تا نبی رفت شهر غوغا شد
آتش کینه بود برپا شد
دستمزد هدایت مردم
دشمنی علی و زهرا شد
چشم پیغمبر خدا روشن
در این خانه با لگد وا شد
حکم قتل عزیز مادر ما
با غلاف مغیره امضا شد
خنده ی محسن و زمین فدک
حق زهرا دو بار حاشا شد
درد زهراست دوری از بابا
به گمانم ولی مداوا شد
وقت تشییع پیکر حسنش
راز دفن شبانه افشا شد
حرفهایی نگفته دارم من
داغ دردی نهفته دارم من
غصه ها با من و محن با تو
بی پر و بال پر زدن با تو
بعد عجل وفاتی ات لطفا
یک دعا هم برای من با تو
چیست راز نهفته هر دفعه
تو زمین می خوری حسن با تو
تشنگی حسین تو با من
دست و پا کردن کفن با تو
داغ خونابه ها مرا کشته
شستن خون پیرهن با تو
آب غسلت به گردن حیدر
جابه جا کردن بدن با تو
روح زخمی برای من باشد
زخم کاری روی تن با تو
کشته ی تیغم و ولی زهرا
داغ تو قاتل علی ، زهرا