ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آنان که عاشقند و به شیعه ملقبند
از هدیه های خاص خدایی لبالبند
لیلا اگر که سر طلبد سر بیاورند
آماده ی اشاره ی یک دم از آن لبند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آنان که عاشقند و به شیعه ملقبند
از هدیه های خاص خدایی لبالبند
لیلا اگر که سر طلبد سر بیاورند
آماده ی اشاره ی یک دم از آن لبند
جهت دریافت کامل مراسم " ولادت حضرت زینب سلام الله علیها " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عالم تمام عرصه ی جولان زینب است
صد جبرئیل گوش به فرمان زینب است
هرچه بلا به راه خدا میرسد نکوست
نص صریح آیه ی قرآن زینب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به نام آنکه به ما داد ، درس ایمان را
همان که زندگی اش زنده کرد انسان را
همان که بر همگان درس عاشقی آموخت
ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
السلام ای همه ی جلوه ی مادر زینب
فخر پیغمبری و زینت حیدر زینب
می نویسیم فقط نامِ شما را بانو
سطرِ اول ، سر هر برگه ی دفتر " زینب"
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو کیستی فروغ چراغ هدایتی
تـو لنگر سفینه ی نـوح ولایتـی
ناخوانده درس ، عالمه ی علم عالمی
مکتب نـرفته ، بـحر وسیع روایتی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عاشق طواف کعبه ی آمال می کند
اخلاص را چکیده ی اعمال می کند
عاشق شراب می چکد از دیده ی ترش
با گریه مست می شود و حال می کند
جهت دریافت کامل مراسم " ولادت حضرت زینب سلام الله علیها " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید
جهت دریافت کامل مراسم " ولادت حضرت زینب سلام الله علیها " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید
جهت دریافت کامل مراسم " ولادت حضرت زینب سلام الله علیها " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با درد آمدیم و به دنبال مرهمیم
کیسه به دوش کوچه ی این نسل آدمیم
ما را نوشته اند گدایان اهل بیت
پس بی دلیل نیست که سلطان عالمیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در گیر و دار قافیه ماندن درست نیست
تنها غزل نوشتن و خواندن درست نیست
باید که عاشقانه بلا را به جان خرید
پای غم نگار نماندن درست نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است
احترام عشق هم از احترام زینب است
شهر بی میخانه و ساقی نباشد شهر عشق
نشئگان عشق را مستی ز جام زینب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن قدر عاشقیم که املا نمی شود
مستیِ ما که در قلمی جا نمی شود
زلف مرا به پنجره های ضریح عشق
طوری گره زدند ، دگر وا نمی شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نسیم پرده ی گهواره را تکان می داد
برای عرض ارادت ، خودی نشان می داد
ستاره های درخشان خوشه ی پروین
کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خدا به هیبت یک زن فرود می آید
و نسل سینه زنان به وجود می آید
و زن اگر که تویی ما کداممان مردیم ؟
اگر تو اوج زنی ؛ زن شناس می گردیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سرشار از ترانه ی یک رود جاری ام
امروز در نهایت امّیدواری ام
احساس می کنم که به دریا بدل شدم
احساس می کنم که بر این خاک جاری ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقتی که تو را عرش معظم آورد
یک فاطمه زهرای مجسم آورد
قنداق تو را که آسمان می بوسید
جبریل به گریه های نم نم آورد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قلم به دست گرفتم که با خدا باشم
قلم به دست گرفتم که از شما باشم
قلم به دست گرفتم که از تو بنویسم
و با ثنای تو هم دوش انبیا باشم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خوبان روزگار مسلمان زینبند
دیوانه ی حسین و پریشان زینبند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
حتما کنیز و پیر غلامان زینبند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خانه ی مولاست امشب جنّة الاعلای دیگر
فاطمه بگرفته در آغوش خود زهرای دیگر
جلوه گر شد اختری تابنده در ماه جمادی
اختری تابنده نه ، مهر جهان آرای دیگر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت
یاس حیدر به بَرَش غنچه زیبایی داشت
متولد شده بود آینه ی حجب و حیا
دختری که دم او هیبت مولایی داشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نماز عشق به پا می کنم به نام حسین
به نای سینه نوا می کنم به نام حسین
تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با دست شوق چاک گریبان گرفته ایم
از فرط شور باده ی طوفان گرفته ایم
در اوج ناز تخت سلیمان گرفته ایم
امشب به دست زلف پریشان گرفته ایم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد
مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است
آن گونه که دل همه ی ما خراب شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
با خطّ نور ، بر همه خطّ امان دهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کاروان داشت می رسید از راه ، دل زینب در التهاب افتاد
تا که چشمِ ستاره های کبود ، به سرِ قبرِ آفتاب افتاد
کاروانی که از هزاران دشت از سرِ شوق با سر آمده بود
به مرورِ غمِ خودش که رسید ، کم کم از مرکبِ شتاب افتاد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت
چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟
بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟
دخیل بسته ام امروز هم به پیرهنت