چشم هایت فرات دلتنگی | شهادت حضرت امام هادی النقی علیه السلام | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چشم هایت فرات دلتنگی

اشک هایت تلاطم غم هاست

حال و روز دل شکسته ی تو

از نگاه غریب تو پیداست

نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن | وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها | مهدی رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن

دختر دومیِ حضرت حیدر بودن

صدق الله العلی نام پدر بود و چنین

آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن

در علم و فضیلت و ادب دریایی | مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

در علم و فضیلت و ادب دریایی

در عصمت و صبر و حلم بی همتایی

سجاده‌ ی تو شمیم کوثر دارد

تو آینه‌ ی ‌حقیقی زهرایی

حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده | مدح و ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام | داود رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده

از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده

پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس

فیض مدام از عالم بالا رسیده

موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم | مدح حضرت امام محمد باقر علیه السلام | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم

پرواز می شویم و به بالا نمی رسیم

این بال ها شبیه وبالند ، ابترند

وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم

سیرتش نه درحقیقت صورت دنیایی اش | مدح حضرت امام حسن عسکری علیه السلام | مهدی رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

سیرتش نه درحقیقت صورت دنیایی اش

ماه را شرمنده ی خود می کند زیبایی اش

می چکد نهج البلاغه از لب پایینی اش

می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش

خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب | شهادت حضرت امام رضا علیه السلام | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب

از سمت چشم های ترت أیها الغریب

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی

باران گرفت دور و برت أیها الغریب

جنگ با زهر چون که تن به تن است | شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام | مهدی رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

جنگ با زهر چون که تن به تن است

اثرش مستقیم بر بدن است

زهر در واقع اولین اثرش

روی هر فرد ، خشکی دهن است

هر عاشقی ست در طلبت أیها الرّسول | مدح و مصیبت حضرت محمد صلی الله علیه و آله | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

هر عاشقی ست در طلبت أیها الرّسول

اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول

عالم هنوز تشنه ی درک حضور توست

أرض و سماست در طلبت أیها الرّسول

عشقت مرا دوباره از این جاده می‌برد | زیارت اربعین | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

عشقت مرا دوباره از این جاده می‌برد

سخت است راه عشق ولی ساده می‌برد

پای پیاده آمدم و شوق وصل تو

من را اگر چه از نفس افتاده ، می‌برد

ذکر مصیبت می‌کند : الشام الشام | مصیبت حضرت امام سجاد علیه السلام | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ذکر مصیبت می‌کند : الشام الشام

تا یاد غربت می‌کند : الشام الشام

منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را

یک جا روایت می‌کند : الشام الشام

چون زل زدن آخر شیری به شکارش | مدح و مصیبت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام | مهدی رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چون زل زدن آخر شیری به شکارش

در بین دو ابرو گِره ای خورده به کارش

آن تیر که رفته ست گره را بگشاید

خود نیز گره خورده به چشمان خمارش 

وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی | مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف | یوسف رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی

«تا با تو بگویم غم شب های جدایی»

اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران

«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»

پایش امضا زدند خیلی زود | شهادت حضرت مسلم علیه السلام | مهدی رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

پایش امضا زدند خیلی زود

نامه را تا زدند خیلی زود

نامه را تا نکرده در واقع

کوفیان جا زدند خیلی زود

کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود | شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام | مهدی رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود

رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود

تمام خاطره ی کودکی این آقا

پر از حضور غریب گلو و خنجر بود

هی دست می‌ رود به کمرها یکی یکی | هفته ی دفاع مقدس | مهدی رحیمی

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

هی دست می‌ رود به کمرها یکی یکی

وقتی که می‌ رسند خبرها یکی یکی 

خم گشته است قد پدرها دوتا دوتا

وقتی که می‌ رسند پسرها یکی یکی 

غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود | شهادت حضرت امام صادق علیه السلام | یوسف رحیمی

 

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود

غریب شهرِ خودش نه ، غریب عالم بود

چقدر روضه ی کرب و بلا به پا می داشت !

به روی سر در خانه همیشه پرچم بود !