خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۹۸۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن مداحی» ثبت شده است

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

ای ششمین حجت پروردگار

مذهب شیعه ز شما ماندگار

شیعه اگر به مذهبش عاشق است

به همت ولی خود صادق است

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تسلیت ای حجّت ثانی عشر یاین الحسن

زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن

قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد

سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نشد که غوره ی نارس شراب ناب شود

ضریح دامن او دست این گدا نرسید

نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف

شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید

 

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سرّ کلیم بودن موســـــی اطاعـت است

"عاشق" همیشــــه طور نشین عبادت است

مانوس تیـــــــرگی شب اند اهــــل نافله

ظلمت برای چشم سحر خیز عادت است

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بی قرارم بی قرارم بی قرار

ناله دارم ناله دارم ناله دار

ابر غربت ریزد از چشم ترم

شیعیان! من مجتبای دیگرم

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای ز چشم همگان ریخته اشک بصرت

حسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت

همچو اجداد غریبت همۀ عمر غریب

به جوانی شده مسموم چو جد و پدرت

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باز هم می شود حسینیه

وسعت قلب درد پرورتان

سامرایی شدیم و می گوییم

تسلیت، تسلیت امام زمان

 

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم

در بُهت چشم های گهربار مادرم

سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زند

خشکیده شاخه های بلند صنوبرم

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند

مهدی رسیده و به برت گریه می کند

خاکی شده است موی سرت گریه می کند

این ظرف آب بر جگرت گریه می کند

مسافر کربلا

1

تب دار ترین تب زده ی بستر دردم

پر سوز ترین حنجره ی حنجر دردم

رنگ رخ من بر همگان فاش نموده

در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب تاریک هوای سحرش را می خواست

شهر انگار خسوف قمرش را می خواست

گوشۀ حجره کسی چشم به راه افتاده

حسن دوم زهرا پسرش را می خواست

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای مسجد الحرام، حرم سامرای تو

بیت الولای دل، حرم با صفای تو

قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو

روح ملک کبوتر صحن و سرای تو

مسافر کربلا

حسین80

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خدا را شکر مهمان حسینیم

به لطف تو سر خوان حسینیم

خدا را شکر هیئت خانۀ ماست

پذیرای محبــــــان حسینیم

مسافر کربلا

...

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بوی فراق می دهد این گریه های من

 ماتم گرفته شال سیاه عزای من

 شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام

 آقا ببخش، درگذر از این خطای من

مسافر کربلا

صاحب

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


با دست خالی آمدم با دست خالی می روم

من به امید تو یا مولی الموالی می روم

روز اول کامدم تربت به کامم ریختند

با چه حالی آمدم من با چه حالی می روم

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ساکت و بی صدا زمین خوردن

زپر پا یک عبا، زمین خوردن

بی تعادل شدن شکسته شدن

وسط کوچه ها زمین خوردن

مسافر کربلا

 2

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب

از سمت چشم های ترت أیها الغریب

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی

باران گرفت دور و برت أیها الغریب

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطالب


بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوخت

بر وای وای من دل سنگ ستاره سوخت

همچمون کبوتران ز عطش بال می زنم

لب تشنه ام ،دلم ،جگر پاره پاره سوخت

مسافر کربلا

6

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قصه از ابتدای مدینه شروع شد

در بین کوچه های مدینه شروع شد

داغی دوباره بر جگر درد و غم زدند

آری دوباره حادثه ای را رقم زدند

مسافر کربلا

 5

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سایه ی دستی میان قاب چشمان ترش

چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش

رنگ خون پاشیده بر آیینه ی احساس او

لکه های سرخ روی گوشوار مادرش

مسافر کربلا

4

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باید مرا گلیم مسیر نگار کرد

زیر قدوم فاطمی‌ات خاکسار کرد

مهر تو را بهشت بخواهد نمی‌دهم

در ماجرای عشق نباید قمار کرد

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دلم گدای حسن مجتباست

که آشنای حسن مجتباست

گدایی از بارگه این کریم

امر خدای حسن مجتباست

مسافر کربلا

2

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود

شایسته شفاعت حیدر نمی شود

چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت

هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


پسر فاطمه آن کس که دلم زنده از اوست

نه فقط ما که دل فاطمه هم زنده از اوست

بوسه بر لعل لب آنکه چنین گفت رواست

جان به قربان کریمی که کرم زنده از اوست

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما