ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب آغازِ مصیبت می شود
فتح باب درد و غربت می شود
ناله ی زهرا شود امشب بلند
ناله دارد از وجودی دردمند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بس که از آه، دل شعله ورت می سوزد
با تماشای تو قلب پدرت می سوزد
ای جگرگوشه ی من شعله مزن بر جگرم
جگرم سوخت ز بس که جگرت می سوزد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دیگر طبیب بر سر بالین نیاورید
بالینِ من حسین و حسن را بیاورید
این شرحِ صدر، مرهمِ جان کَندَنِ من است
از سینه ام حسینِ مرا از چه می برید؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قد قامت الصلواه قلم شور تا گرفت
بیت نخست را غزلم از حرا گرفت
تا سنگ پشت سنگ به او اقتدا کند
لب های غار وا شد و بوی خدا گرفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم
لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم
یا ایّها الرّسول بدون دعای تو
از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم
از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی
فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی
یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی
یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای محمد (ص) ای رسول بهترین کردارها
حسن خلقت شهره در اخلاقها ، رفتارها
در بیانت بند می آید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آمدی با تجلیّ توحید
به زمین آوری شرافت را
ببری از میان این مردم
غفلت و کفر و جاهلیت را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ملکوت نگاه بارانیت
راوی یک مدینه اندوه است
سالیانی است از غم غربت
خاطر خستهی تو مجروح است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در ماتم فراق پدر گریه می کنم
همراه شمس و نجم و قمر گریه می کنم
شب ها و روزها ز غمش مویه می کنم
تا آخرین توان بصر گریه می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بند اول
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ملک الموت مزن شعله به زخم جگرم
وای من گر تو مدارا نکنی با پدرم
صبـر کـن سیر ببینم رخ بابایم را
چه کنم سدّ نگاهم شده اشک بصرم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرد
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرد
ادامه ی اشعار در ادامه ی مطلب
1
تمام ما که ز پروانه ها نشان داریم
برای سینه زدن تا سحر توان داریم
هزار شکر خدا را که در شب یلدا
برای گریه ، کمی بیشتر زمان داریم
ادامه ی اشعار در ادامه ی مطلب
1
هر لحظه دعا بهر فرج دارم من
این لطف ز ثامن الحجج دارم من
با پای پیاده میروم کرببلا
در هر قدمی ثواب حج دارم من