خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۹۶۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «muharram» ثبت شده است

 1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ملک الموت مزن شعله به زخم جگرم

وای من گر تو مدارا نکنی با پدرم

صبـر کـن سیر ببینم رخ بابایم را

چه کنم سدّ نگاهم شده اشک بصرم

مسافر کربلا

حسین75

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید

 نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید

شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرد

 و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرد

مسافر کربلا

حسین8

ادامه ی اشعار در ادامه ی مطلب


1

تمام ما که ز پروانه ها نشان داریم

برای سینه زدن تا سحر توان داریم

هزار شکر خدا را که در شب یلدا

برای گریه ، کمی بیشتر زمان داریم

مسافر کربلا

حسین79

ادامه ی اشعار در ادامه ی مطلب


هر لحظه دعا بهر فرج دارم من

این لطف ز ثامن الحجج دارم من

با پای پیاده میروم کرببلا

در هر قدمی ثواب حج دارم من

مسافر کربلا

حسین74

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ما ولایت مدار زاده شدیم

با دم ذوالفقار زاده شدیم

پای دین استوار زاده شدیم

همه مجنون یار، زاده شدیم

مسافر کربلا

حسین73

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای اذان پر از نماز حسین

جا نماز همیشه باز حسین

نام سبزت، اقامه ی زهرا

زندگی ات ادامه ی زهرا

مسافر کربلا

 حسین72

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در این دل شکسته به غیر از شراره نیست

همراه من به جز جگر پاره پاره نیست

می ریزد از دو چشم ترم اشک بی کسی

دیگر به آسمان دلم یک ستاره نیست

مسافر کربلا

حسین71

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


جرس آرد خبر از قافلـۀ شـام و حجاز

شهدا! وقـت نماز است نماز است نماز

سـر بـرون از جگـر خاک بیاریـد همه

دسته‌ گل از تن صد چـاک بیاریـد همه

مسافر کربلا

حسین70

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به زخم های تنت چون اشاره می کردم

به دامن از مژه جاری ستاره می کردم

برای رفتنِ تا کوفه ، داشتم تردید

به مصحف بدنت استخاره می کردم

مسافر کربلا

حسین7

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


برگشتم از رسالت انجام ‌داده‌ام

زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام

ناباورانه از سفرم، خیل خارها

تبریک گفته‌اند به پای پیاده‌ام

مسافر کربلا

حسین69

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بی تو روز و شب اسیر ماتم و هجران شدم

اربعینی در عزایت سوختم گریان شدم

آسمان با رفتن تو بر سرم آوار شد

ای سر و سامان زینب، بی سر و سامان شدم

مسافر کربلا

حسین66

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یک اربعین فراق و غـم و غصه و ملال

هر لحظه‌اش گذشته به زینب هزار سال

تو روی خاک بودی و می‌زد چهل عروج

مرغ دلم بـه جـانب گـودال، بـال‌ بـال

مسافر کربلا

حسین65

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم

تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم

گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم

ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم

مسافر کربلا

حسین63

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اشک ها فصل تماشاست امانم بدهید

شوق آئینه به چشم نگرانم بدهید

از شما می شنوم عطر گل یاسین را

خاک ها رنگ یقینی به گمانم بدهید

مسافر کربلا

حسین62

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


«چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام» 
«خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام» 
گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد 
قامت خم گشته ای بهر جواب آورده ام 

مسافر کربلا

حسین61

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از سرِ ناقه ی غم شیشه ی صبر افتاده

همه دیدند که زینب سر قبر افتاده

چشم او در اثر حادثه کم سو شده است

کمرش خم شده و دست به زانو شده است

مسافر کربلا

 

حسین60

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آهم ؛که شعله بر جگر غم کشیده ام

اشکم، که قطره قطره به پایت چکیده ام

آئینه ام، که زخم ترک خورده ام ز سنگ

سروم، که سایبان شده قد خمیده ام

مسافر کربلا

حسین6

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

هجران بهانه ای ست برای وصال ها

بهتر شده ست از برکات تو حال ها

از یاد رفته است جراحات بال ها

با عمه راحت است تمام خیال ها

مسافر کربلا

حسین59

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

یک اربعین برای غمت گریه کرده ام

بی وقفه پای هر علمت گریه کرده ام

در آرزوی آن حرمت گریه کرده ام

با شعر های محتشمت گریه کرده ام

مسافر کربلا

حسین58

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به لب از آتش دل گفتگوی کربلا دارم

دلی آتشفشان در جستجوی کربلا دارم

نماز عشق را رکعت به رکعت بسته ام قامت

به جای قبله ی جان رو به سوی کربلا دارم

مسافر کربلا

حسین57

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را

دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را

یک قافله با سوز و اشک و آه آمد

برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را

مسافر کربلا

حسین56

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خیز از جا لحظه ای چشم پر آبم را ببین

سیل اشکم را نگر حال خرابم را ببین

ای که از فرط عطش دیدی فلک را نیلگون

حال چشمی واکن و چشم پر آبم را ببین

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما