ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پاییز آمده به سراغ بهارها
سر آمده است حوصلۀ انتظارها
باید کشید جور رسیدن به یار را
باید رسید بر سر کوی نگارها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی
دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی
می خواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مظهر صبر خدای حیّ داور زینبم!
یادگار حیدر و زهرای اطهر زینبم!
فتح کردی شام را سنگر به سنگر زینبم!
آمدی همچون علی از فتح خیبر زینبم!
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای مظهر صفات خدا أیها العزیز
ای امتداد نور هدی أیها العزیز
ای که کریم هستی و از نسل ذو الکرام
پر کن دو دست خالی ما أیها العزیز
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سحر چون پیک غم از در درآید
شرار از سینه، آه از دل برآید
مرا از دیدگان، یک کاروان اشک
به شوق پایبوس رهبر آید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شکسته بال ترینم، کبود می آیم
من از محلۀ قوم یهود می آیم
از آن دیار که من را به هم نشان دادند
به دست های یتیمت دو تکه نان دادند
باران ذکر مرثیه از سر شروع شد
ذکر عزیز حضرت مادر شروع شد
یک چله از وقوع غمِ آسمان گذشت
باز التهاب قلب پیمبر شروع شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مرغ دل های ما هوایی شد
گوییا باز کربلایی شد
صحبت از کربلا میان آمد
بی جهت نیست اشکمان آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باغبان از بهر گلهایت گلاب آوردهام
بحر بحر از چشم گریان بر تو آب آوردهام
روی نیلی گیسوی از خون خضاب آوردهام
پرچم پیروزی از شـام خـراب آوردهام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار
آمد به منزل کاروان منزل نگهدار
محمل مران محمل مران شهرِ دل اینحاست
این کاروانِ خسته دل را منزل اینجاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فاتح شامم و باز آمدم از شام، حسین
کردهام فتح تو را بر همه اعلام، حسین
ذوالفقار سخنم معجزۀ حیدر داشت
فتح شد با نفس حیدریام شام، حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یک اربعین.. بعد تو هق هق زدم حسین
شعله به غنچه های شقایق زدم حسین
یک اربعین... سرخ... سما... رنگ گشته است
صد رعد و برق در غمت آهنگ گشته است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اى سینهها در نالهاى جانسوز باشید
اى قلبها محزونتر از هر روز باشید
اى چشمها امروز بارانى ببارید
اى اشکها در زخم دل مرهم گذارید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب در این سفر ببین که به پای اراده ام بال و پری که داشتم از دست داده ام از بوی دود چادر آتش گرفته ام بسیار روشن است که پروانه زاده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب زینب رسیده از سفر برخیز ارباب با کاروانی خون جگر، برخیز ارباب برگشته ام از شام و کوفه، قد خمیده آورده ام صدها خبر، برخیز ارباب
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب امیر قافله غم ز شام می آید سوار محمل و با احترام می آید سیاه پوش و عزادار و بی قرار و غریب به خاک بوسی قبر امام می آید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب یک اربعین برای تو حیران شدم حسین مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین با چند قطره اشک دل من سبک نشد ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب
من جابر پیر توأم، ای دوست نگاهی جز تربت پاک تو، مرا نیست پناهی آرند همه بر شهدا، لاله و من هم باشد، گلم از سوز جگر، شعله ی آهی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دارد به دل صلابت کوه شکیب را
از لحظه ای که بوسه زده زخم سیب را
با اقتدار فاطمی خود رقم زده
در کربلا حماسهی أمن یجیب را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب چل روز می شود که شدم جبرئیل تو ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو چل روز می شود که فقط زار می زنم کوچه به کوچه نام تو را جار می زنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کاروانی که سر قبر شما آورده ام
نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام
من نیابت دارم از مادر زیارت آمدم
من وصیت های مادر را به جا آورده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باور نمی کنم که رسیدم کنار تو
باور نمی کنم من و خاک دیار تو
یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بار بگشائید، اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بر مشام جان رسد بوی بهشت به به از این تربت مینو سرشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای همسفر قرار تو باور نکردنی است!
من، اربعین، کنار تو ، باور نکردنی است!
با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام
اینجا، سر مزار تو، باور نکردنی است!