ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوباره تشنه ی جام وصال آمده ام
به کیل خالی و دست سؤال آمده ام
شمیم وصل تو هیهات از سرم برود
خمار رایحه ی لا یزال آمده ام
شروع خوب همه لحظه های من هستی
به یاد لحظه ی تحویل سال آمده ام
به برکت نمک سفره ی شما بوده
اگر به راه خدا تا به حال آمده ام
شنیده ام که به آهو پناه دادی و من
گریختم ز خودم چون غزال آمده ام
بریز خون مرا با دو تیغ ابرویت
خضاب کن رخ من را... حلال ، آمده ام
برای جد غریبت چو ابر باریدم
اگر به سوی تو پاک و زلال آمده ام
خوشم که سینه کبود آمدم به درگاهت
برای طوف حرم با مدال آمده ام
که گفته است که فرض محال ممکن نیست
برای فرض و خیال محال آمده ام
چه می شود که مرا هم به کربلا ببری؟
به دلخوشی همین احتمال آمده ام
بده به راه خدا اربعین ، حرم ، آقا
ببین به سوی تو با صد خیال آمده ام