ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شد فدک ، بعد از پیمبر ، کفر و ایمان را محک
کرد رسوا خویشتن را دشمن از غصب فدک
فاطمه ، لطف خفی ، روح نبی ، جان علی است
آن که ذکر خیر او باشد همه ورد ملک
عالم از ام ابیها نور هستی چون گرفت
دارد او بر گردن خلق جهان حق نمک
حضرت صدیقه ی اطهر ، نمی گوید خلاف
کذب قول آن منافق هم ، ندارد هیچ شک
صحبت از ارث و وراثت ، خود کمال ابلهی است
پیش بانویی که مهر او سما است و سمک
از نبی گیرم ، نماند ارث بر فرض محال
حق ذی القربای پیغمبر ، نبود از ما ترک
مردکی ، مردم فریبی ، با ریایی ، بی حیا
آن که اندر مکتب شیطان بود شاگرد یک
شد سراپا مست دنیا ، زد به عقبی پشت پا
نام خود در لوح اعدای محمد کرد حک
با دروغ و ظلم بهتان بست باب علم را
باطل آمد جای حق چون دید حق را بی کمک
وای در محراب قدس و منبر طاها نشست
خائنی پست و منافق با دو صد دوز و کلک
جلوه گر صبر خدا ، تیغ ید الله در نیام
رفته خیر المرسلین و مرتضی مانده است تک
در چنین دور خطرناک و زمان فتنه بار
نطق زهرا کرد رسوا خائنان را یک به یک
جسم او چون گوهری بشکست و پنهان شد به خاک
در پی او سال ها بیهوده می گردد فلک
قبر زهرا مخفی و قبر امامان در بقیع
لیک در بیت محمد آن دو غاصب مشترک
در لهیب عشق و غیرت سوزد و گوید حسان
العجل یا حجت المهدی ، یدالله معک