ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زهرا گذاشت و خاطره هایش هنوز هست
در مسجد مدینه صدایش ، هنوز هست
شهری که بود شاهد غم های فاطمه
پر از صدای گریه ، فضایش هنوز هست
از گلشن امید به تاراج حادثات
گل رفته است و عطر وفایش هنوز هست
یاد مصیبتش نشد از سینه ها برون
آن داغ بر دل همه ، جایش هنوز هست !
در هر دلی که داشت تجلی ، به جای ماند
در هر سری که بود هوایش ، هنوز هست
در آستانه ی در آن روضه ی بهشت
بانگ و نوای وا ابتایش هنوز هست !
راز و نیاز فاطمه را تا دهد گواه
محراب هست و موج دعایش هنوز هست
چون آرزوی خفته در آغوش سرد خاک
محسن به جا نماند و عزایش هنوز هست !
بر سر زند به کلبه ی احزان او کسی
پی می برد که شور و نوایش هنوز هست
سودی نخواست از فدک ، اما به یادگار
آن خطبه ی بلیغ و رسایش هنوز هست
تا انتقام مادر خود را کشد ز خصم
مهدی که باد جان به فدایش ! هنوز هست
گر نیستیم قابل دیدار او "شفق" !
ما را به سینه شوق لقایش هنوز هست