ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در مجلس عزای شما گریه می کنم
امشب فقط برای شما گریه می کنم
عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد
در گوشه ی سرای شما گریه می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در مجلس عزای شما گریه می کنم
امشب فقط برای شما گریه می کنم
عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد
در گوشه ی سرای شما گریه می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در سرد سیر شهر دل، روح بهاری
در شوره زار سینه ی من چشمه ساری
می خواهی امشب بر کویر دیده گانم
با روضه هایت باغی از شبنم بکاری
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
السلام علیک یا ساقی
گوشه چشمی، خراب آمده ام
اشک هایم دخیل دامنتان
زائر بارگاه میکده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زمین به لرزه در آمد، شکست کنگره ها
رها شدند خلایق ز بند سیطره ها
شبی که آتش آتشکده فروکش کرد
شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود
در اعتلای نهضت جدش سهیم بود
مسندنشین کرسی تدریس علم ها
شایسته ی صفات حکیم وعلیم بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دور ، دور قدرت قابیل بود
کار و کسب عاشقی تعطیل بود
دشنه ی شرک و پلیدی تشنه
خون سرخ و پاک اسماعیل بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم
در بُهت چشم های گهربار مادرم
سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زند
خشکیده شاخه های بلند صنوبرم
تب دار ترین تب زده ی بستر دردم
پر سوز ترین حنجره ی حنجر دردم
رنگ رخ من بر همگان فاش نموده
در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بوی فراق می دهد این گریه های من
ماتم گرفته شال سیاه عزای من
شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام
آقا ببخش، درگذر از این خطای من
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در ماتم فراق پدر گریه می کنم
همراه شمس و نجم و قمر گریه می کنم
شب ها و روزها ز غمش مویه می کنم
تا آخرین توان بصر گریه می کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حب الحسین رشته تحصیلی شـــماست
دانشسرای عشق و جنون شهر کربلاست
در مبـحـث حسـین شـنـاسـی مـوفـــقـید
موضـوع بـحث سینه زدن پای روضه هاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو لحظه های آخر وقتی دارم میمیرم
ترسم اینه که مزد نوکریمو نگیرم
ترسم اینه دم مرگ چشم انتظار بشینم
تنها باشم آقاجون روی تو رو نبینم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای کشتی نجات زمان کشتیم شکست
افتاده ام به ورطه گرداب خود پرست
در زیر تا زیانه رگبار و صاعقه
پشتم خمید و رشته امید من گسست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نایِ نی تر شد از فغان افتاد
گوشه ای جام شوکران افتاد
روضه ات را جگر نمی فهمد
ردِ اشکم به استخوان افتاد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همراه زخم های تنت گریه ام گرفت
از پیرهن نداشتنت گریه ام گرفت
با دیده های سرخ جگر مثل مادرم
هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اینان که سنگ سوی تو پرتاب می کنند
بی حرمتی به آینه را باب می کنند
در قتلگاه، آن جگر تشنه ی تو را
با مشک های آب خنک، آب می کنند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند
نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند
خدا به خیر کند -سنگ های بی احساس-
برای کـودک مـان روی نی خطـر دارند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سوره ی مستور روی نیزه ها می بینمت
آیه ی والطور روی نیزه ها می بینمت
منبر و رحلت چه شد؟ ای زاده ی ختم رسل
قاری مشهور! روی نیزه ها می بینمت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کلیم بی کفن کربلای میقاتی
خلیل بت شکن کعبه ی خراباتی
چه فرق می کند آخر به نیزه یا گودال ؟
همیشه و همه جا تشنه ی مناجاتی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آفتاب غرور ایلت را
با نگاهت به جنگ شب بردی
زخم های جمل دهان وا کرد
تا که نام " علی " به لب بردی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قدم می زد تو میدون ، مثلِ یه شیر بیشه
واسه علی اکبر ، حریف پیدا نمی شه
سپاه شام و کوفه ، نقشه هاشون بر آبه
آخه علی اکبر ، نوه ی بوترابه