ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است
احترام عشق هم از احترام زینب است
شهر بی میخانه و ساقی نباشد شهر عشق
نشئگان عشق را مستی ز جام زینب است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن قدر عاشقیم که املا نمی شود
مستیِ ما که در قلمی جا نمی شود
زلف مرا به پنجره های ضریح عشق
طوری گره زدند ، دگر وا نمی شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نسیم پرده ی گهواره را تکان می داد
برای عرض ارادت ، خودی نشان می داد
ستاره های درخشان خوشه ی پروین
کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خدا به هیبت یک زن فرود می آید
و نسل سینه زنان به وجود می آید
و زن اگر که تویی ما کداممان مردیم ؟
اگر تو اوج زنی ؛ زن شناس می گردیم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سرشار از ترانه ی یک رود جاری ام
امروز در نهایت امّیدواری ام
احساس می کنم که به دریا بدل شدم
احساس می کنم که بر این خاک جاری ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقتی که تو را عرش معظم آورد
یک فاطمه زهرای مجسم آورد
قنداق تو را که آسمان می بوسید
جبریل به گریه های نم نم آورد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قلم به دست گرفتم که با خدا باشم
قلم به دست گرفتم که از شما باشم
قلم به دست گرفتم که از تو بنویسم
و با ثنای تو هم دوش انبیا باشم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خوبان روزگار مسلمان زینبند
دیوانه ی حسین و پریشان زینبند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
حتما کنیز و پیر غلامان زینبند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خانه ی مولاست امشب جنّة الاعلای دیگر
فاطمه بگرفته در آغوش خود زهرای دیگر
جلوه گر شد اختری تابنده در ماه جمادی
اختری تابنده نه ، مهر جهان آرای دیگر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت
یاس حیدر به بَرَش غنچه زیبایی داشت
متولد شده بود آینه ی حجب و حیا
دختری که دم او هیبت مولایی داشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نماز عشق به پا می کنم به نام حسین
به نای سینه نوا می کنم به نام حسین
تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با دست شوق چاک گریبان گرفته ایم
از فرط شور باده ی طوفان گرفته ایم
در اوج ناز تخت سلیمان گرفته ایم
امشب به دست زلف پریشان گرفته ایم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد
مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است
آن گونه که دل همه ی ما خراب شد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
با خطّ نور ، بر همه خطّ امان دهد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که مأموریت خود را به سر آورده ام
خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام
گوییا یک عمر بود این اربعینی که گذشت
از شب مرگ یتیم تو خبر آورده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شدم اسیر غمی جانگداز پشت سرت
... و زنده ام به دو نذر و نیاز پشت سرت
یکی به نذر دوباره تو را بغل کردن
و دوم اینکه شوم سرفراز پشت سرت
جهت دریافت کامل مراسم " شب هفدهم صفر هیات ریحانه الحسین " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت
چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟
بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟
دخیل بسته ام امروز هم به پیرهنت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سایه ات تا روز محشر بر سر من مستدام
بهجة قلبی علیک دائما منی السلام
قرصِ قرص است از کنارت بودنم دیگر دلم
تکیه گاه شانه های خسته ام در هر مقام