ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چقدر پرچــم سـبز چقــدر زیبـایی
چه احتزاز قشنگ پر از شکوفایی
چه اسم های لطیفی به رقص آمده اند
چه دلنشـین و صمیمی ؛ چقدر رویایــی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب ز خواب های پریشان که بگذریم
این نیمه را به نیمه ی شعبان که بگذریم
بُن بست شهر را بپریم و سپس کمی
این کوچه را به سمت خیابان که بگذریم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زلفت اگر نبود نسیم سحر نبود
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود
مهر شما به داد تمنای ما رسید
ورنه پل صراط چنین بی خطر نبود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما را در این شب ها تمنا می نویسند
مجذوب وصف و وصل لیلا می نویسند
من قطره ای ناچیزم اما مطمئنم
آخر مرا هم پای دریا می نویسند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همیشه رهسپرم سوی جاده ی خورشید
منم مسافر پای پیاده ی خورشید
چه فرق می کند از پشت ابر هم باشد
به طالبش برسد استفاده ی خورشید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مثل شروع یک جریان در مسیر رود
افتاد راه آخرمان در مسیر رود
دارد خبر ز آمدنی می دهد نسیم
لب بسته باش و باز بمان در مسیر رود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به شیوه ی غزل اما سپید می آید
صدای جوشش شعری جدید می آید
چه آتشی غم تو باز زیرسر دارد
که باغ شعرٍ تر از آن پدید می آید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دلی که مهر تو در آن نباشد، آن دل نیست
به راه عشق نسوزد، دلی که قابل نیست
به خاک ،گرکه نبارد سحاب رحمت دوست
تفاوتی که دگر بین خاک با گل نیست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دیدن هجوم غصه و دم برنیامدن
تنها مرام توست یکسر نیامدن
دارد ظهور یوسف دل دیر می شود
سخت است این جدایی و دلبر نیامدن
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا تو به دل نظر کنی دیده پر آب می شود
حال ، خراب می شود سینه کباب می شود
تا تو نظر نیفکنی حال بکا نمی رسد
آدم اگر دعا کند بی تو جواب می شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از خود فرار کردم و لا یُمکنالفِرار
امشب دوباره آمدهام بر سر قرار
رسوای خویش گشتم و غرق خجالتم
من آمدم - ولی تو به روی خودت نیار
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مثل نسیم آمدنت ناگهانی است
مثل شمیم یاس، حضور تو آنی است
مثل بهار در همه جا پخش می شود
اخبار سبز صبح ظهورت جهانی است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دلم گرفته از این جمعه های تکراری
که بی حضورِ تو هر هفته می شود جاری
چقدر جاده وصلت ترک ترک شده است
سحابِ رحمتِ حق کِی دوباره می باری؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یک اربعین فراق و غـم و غصه و ملال
هر لحظهاش گذشته به زینب هزار سال
تو روی خاک بودی و میزد چهل عروج
مرغ دلم بـه جـانب گـودال، بـال بـال
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باغبان از بهر گلهایت گلاب آوردهام
بحر بحر از چشم گریان بر تو آب آوردهام
روی نیلی گیسوی از خون خضاب آوردهام
پرچم پیروزی از شـام خـراب آوردهام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار
آمد به منزل کاروان منزل نگهدار
محمل مران محمل مران شهرِ دل اینحاست
این کاروانِ خسته دل را منزل اینجاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فاتح شامم و باز آمدم از شام، حسین
کردهام فتح تو را بر همه اعلام، حسین
ذوالفقار سخنم معجزۀ حیدر داشت
فتح شد با نفس حیدریام شام، حسین