ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یاس غمم و شکوه ای از درد ندارم
بر شاخه بجز برگ گل زرد ندارم
درد من از این سینه ی مجروح نباشد
دردم همه این است که همدرد ندارم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یاس غمم و شکوه ای از درد ندارم
بر شاخه بجز برگ گل زرد ندارم
درد من از این سینه ی مجروح نباشد
دردم همه این است که همدرد ندارم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بر لب و دندان من چوب جفا آهسته زن
چوب کین بر بوسه گاه مصطفی آهسته زن
میزنی گر بر لب من خیزران ، شادی مکن
لرزه افکندی تو بر عرش خدا ، آهسته زن
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قهرمان عشق در چاه بلا افتاده است
کار مسلم وای دست اشقیا افتاده است
اشک جاری بر رخش شرح غمی پنهان دهد
گوشه ی غربت به یاد کربلا افتاده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همچو گیسوی کمند خویش بر بادم بده
یا مرا خاموش کن یا اذن فریادم بده
یا همین گونه قبولم کن که گردم عاشقت
یا بیا و راه و رسمِ عاشقی یادم بده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگذارید بر احوال خودم گریه کنم
بر سیه کاری اعمال خودم گریه کنم
فعل و قولم همه بی مورد و مردود بُوَد
جای آن است بر افعال خودم گریه کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آقا قسم به جان شما خوب می شوم
باور کن آخرش به خدا خوب می شوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می شوم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هستی بدون گوهر مهرت بها نداشت
دیگر چه داشت حضرت حق ، گر تو را نداشت ؟
گلخانه بود اگر همه عالم بدون تو
ویرانه بود بی گل رویت ، صفا نداشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زیبایی ایام جمال حسنین است
دشمن خجل از جاه و جلال حسنین است
فرمود که سرخیل جوانان بهشت اند
این ذکر دل انگیز مدال حسنین است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
رهین منّت یارم کسی چه می داند
من اهلِ شهر نگارم کسی چه می داند
به شوق جلوه ی ساقی ، به میکده سوگند
همیشه مست و خمارم کسی چه می داند